سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ariyayi

صفحه خانگی پارسی یار درباره

حکمیت تاریخ در باره کوروش

حکمیت تاریخ در باره کوروش

cyrus the great
آرامگاه کوروش کبیر در پاسارگاد
کوروش پس از تاسیس یک حکومت بزرگ، شامل ممالک متمدن و نیرومند شرق نزدیک و میانه، و تامین حیثیت و افتخاری بزرگ برای خود و

اعقاب خویش، در سال 520 قبل از میلاد پس از 70 سال عمر در کمال عزت و نیکنامی درگذشت. تقریبا" تمام مورخان و سیاحان و خاورشناسان از

این مرد به نیکی یاد کرده اند.


هرودوت کوروش را پدری مهربان و رئوف می داند که برای رفاه مردم کار می کرد. وی می نویسد : "کوروش پادشاهی بود ساده، جفا کش، بسیار

عالی همت، شجاع و در فنون جنگ ماهر، که ایالت کوچک فارس را یک مملکت بزرگ نمود. مهربان بود و با رعایا سلکوک مشفقانه و پدرانه می

نمود. بخشنده، خوشمزاج و مودب بود و از حالت رعیت آگاهی داشت."



در جایی دیگر او را آقای تمام آسیا می خواند و می نویسد : "هنگام پادشاهی
کوروش و کمبوجیه قانونی راجع به باج و مالیات وضع نگردیده بود، بلکه
مردمان هدایا می آوردند. تحمیل باج و مالیات در زمان داریوش معمول گردید،
لذا پارسیان می گفتند که داریوش تاجر، کمبوجیه آقا و کوروش پدر بود. اولین
را به آن جهت که سود طلب بود، دومین را چون سختگیر و با نخوت بود و سومین
(کوروش) را به واسطه اینکه ملایم و رئوف بود و همیشه خیر و خوبی ملت را
هدف قرار می داد، پدر می خواندند."


گزنفون می نویسد : "او سطوت و رعب خود را در تمام روی زمین انتشار داد، بطوری که همه را مات و مبهوت ساخت. حتی یکنفر هم جرات

نداشت که از حکم او سرپیچی کند و نیز توانست دل مردمان را طوری برخود کند که همه میخواستند جز اراده او، کسی بر آنها حکومت نکند."

همین مورخ در مطلبی دیگر می آورد که : "کوروش خوش قیافه، خوش
اندام، جوینده دانش، بلند همت، با محبت و رحیم بود. شداید و رنج ها را
متحمل می شد و حاضر بود با مشکلات مقابله کند ... کوروش دوست عالم انسانیت
و طالب حکمت و قوی الاراده، راست و درست بود ... باید اذعان نمود که کوروش
تنها یک فاتح چیره دست نبود، بلکه رهبری خردمند و واقع بین بود و برای ملت
خود پدری مهربان و گرانمایه به شمار می رفت."

ریچار فرای معتقد است که : "یک صفت دوران حکومت کوروش همانا
اشتیاق به فراخوی ها و سنت های مردم فرودست و فرمانبر شاهنشاهی و سپاسداری
دین و رسم های ایشان و میل به آفریدن یک شاهنشاهی آمیخته و بی تعصب بود.
صفت دیگرش ادامه سازمانها و سنت های شاهان گذشته یعنی مادها بود. با این
تفاوت که فقط کوروش جانشین استیاک گشته بود. چرا که بیگانگان شاهنشاهی
هخامنشیان را همان شاهنشاهی مادی و پارسی می دانستند."

همچنین خاورشناسان بسیار دیگری راجع به کوروش نظر داده اند که
بیان همه آنها خارج از حوصله این مطلب است. در اینجا به یک نکته مهم می
پردازیم و آن اینکه مولانا ابولکلام آزاد، ضمن تفسیر چند آیه از سوره کهف
معتقد است که ذولقرنین در آیات قرآنی اشاره به همان کوروش هخامنشی است.

نکته جالب دیگر آنکه در آرامگاه کوروش کبیر این عبارت نوشته شده
است : "ای انسان هر که باشی و از هر کجا که بیایی، زیرا که می دانم خواهی
آمد، من کوروش هستم که برای پارسیان این دولت وسیع را بنا کردم. پس بدین
مشتی خاک که تن من را می پوشاند رشک مبر

پلوتارک از دیگر مورخین در این باره می نویسد که : "اسکندر پس از
حمله و خواند این جملات بسیار متاثر شد و چون دید که درب آرامگاه کوروش را
گشوده اند و تمام اشیاء گرانبهایی را که با او دفن شده است ربوده اند،
دستور داد تا مرتکب را بکشند."

حکمیت تاریخ در باره کوروش

حکمیت تاریخ در باره کوروش

cyrus the great
آرامگاه کوروش کبیر در پاسارگاد
کوروش پس از تاسیس یک حکومت بزرگ، شامل ممالک متمدن و نیرومند شرق نزدیک و میانه، و تامین حیثیت و افتخاری بزرگ برای خود و

اعقاب خویش، در سال 520 قبل از میلاد پس از 70 سال عمر در کمال عزت و نیکنامی درگذشت. تقریبا" تمام مورخان و سیاحان و خاورشناسان از

این مرد به نیکی یاد کرده اند.


هرودوت کوروش را پدری مهربان و رئوف می داند که برای رفاه مردم کار می کرد. وی می نویسد : "کوروش پادشاهی بود ساده، جفا کش، بسیار

عالی همت، شجاع و در فنون جنگ ماهر، که ایالت کوچک فارس را یک مملکت بزرگ نمود. مهربان بود و با رعایا سلکوک مشفقانه و پدرانه می

نمود. بخشنده، خوشمزاج و مودب بود و از حالت رعیت آگاهی داشت."



در جایی دیگر او را آقای تمام آسیا می خواند و می نویسد : "هنگام پادشاهی
کوروش و کمبوجیه قانونی راجع به باج و مالیات وضع نگردیده بود، بلکه
مردمان هدایا می آوردند. تحمیل باج و مالیات در زمان داریوش معمول گردید،
لذا پارسیان می گفتند که داریوش تاجر، کمبوجیه آقا و کوروش پدر بود. اولین
را به آن جهت که سود طلب بود، دومین را چون سختگیر و با نخوت بود و سومین
(کوروش) را به واسطه اینکه ملایم و رئوف بود و همیشه خیر و خوبی ملت را
هدف قرار می داد، پدر می خواندند."


گزنفون می نویسد : "او سطوت و رعب خود را در تمام روی زمین انتشار داد، بطوری که همه را مات و مبهوت ساخت. حتی یکنفر هم جرات

نداشت که از حکم او سرپیچی کند و نیز توانست دل مردمان را طوری برخود کند که همه میخواستند جز اراده او، کسی بر آنها حکومت نکند."

همین مورخ در مطلبی دیگر می آورد که : "کوروش خوش قیافه، خوش
اندام، جوینده دانش، بلند همت، با محبت و رحیم بود. شداید و رنج ها را
متحمل می شد و حاضر بود با مشکلات مقابله کند ... کوروش دوست عالم انسانیت
و طالب حکمت و قوی الاراده، راست و درست بود ... باید اذعان نمود که کوروش
تنها یک فاتح چیره دست نبود، بلکه رهبری خردمند و واقع بین بود و برای ملت
خود پدری مهربان و گرانمایه به شمار می رفت."

ریچار فرای معتقد است که : "یک صفت دوران حکومت کوروش همانا
اشتیاق به فراخوی ها و سنت های مردم فرودست و فرمانبر شاهنشاهی و سپاسداری
دین و رسم های ایشان و میل به آفریدن یک شاهنشاهی آمیخته و بی تعصب بود.
صفت دیگرش ادامه سازمانها و سنت های شاهان گذشته یعنی مادها بود. با این
تفاوت که فقط کوروش جانشین استیاک گشته بود. چرا که بیگانگان شاهنشاهی
هخامنشیان را همان شاهنشاهی مادی و پارسی می دانستند."

همچنین خاورشناسان بسیار دیگری راجع به کوروش نظر داده اند که
بیان همه آنها خارج از حوصله این مطلب است. در اینجا به یک نکته مهم می
پردازیم و آن اینکه مولانا ابولکلام آزاد، ضمن تفسیر چند آیه از سوره کهف
معتقد است که ذولقرنین در آیات قرآنی اشاره به همان کوروش هخامنشی است.

نکته جالب دیگر آنکه در آرامگاه کوروش کبیر این عبارت نوشته شده
است : "ای انسان هر که باشی و از هر کجا که بیایی، زیرا که می دانم خواهی
آمد، من کوروش هستم که برای پارسیان این دولت وسیع را بنا کردم. پس بدین
مشتی خاک که تن من را می پوشاند رشک مبر

پلوتارک از دیگر مورخین در این باره می نویسد که : "اسکندر پس از
حمله و خواند این جملات بسیار متاثر شد و چون دید که درب آرامگاه کوروش را
گشوده اند و تمام اشیاء گرانبهایی را که با او دفن شده است ربوده اند،
دستور داد تا مرتکب را بکشند."

نشان فروهر

نشان فروهر



 

ایرانیان
یکی از کهن ترین مردمانی هستند که سمبولی بسیارشگفت انگیز و سراشر از دانش
و فرهنگ و خرد از خود به جای گذاشته اند که با اندوه فراوان بسیاری از ما
ایرانیان از آن نا آگاه هستیم . این نشان " فره وشی" یا " فروهر" نام دارد
که قدمت آن بیش از 4000 سال تخمین زده شده است . تاریخچه فره وشی ی افروهر
به پیش از زایش زرتشت بزرگوار این پیر و فیلسوف خرد و فرهنگ و دانش جهان
باز میگردد . سنگ نگاره هایشاهنشاهان هخامنشی در کاخهای پرسپولیس و سنگ
نگاره های شاهنشاهان ساسانی همه حکایت از آن دارد . نکته بسیار شگفت انگیز
این نشان ملی ما ایرانیان آن است که تک تک این نشان دارای مفهوم دانشی
نهفته است . اینک به تشریح این نشان ملی می پردازیم :

1 -

قرار
دادن چهره یک پیرمرد سالخورده در این نگاره اشاره به شخص نیکوکاری و یکتا
پرستی دارد که رفتار و ظاهر مرتب وپسندیده اش سرمشق و الگوی دیگر مردمان
بوده است و دیگران تجربیات وی را ارج می نهادند .

HydroForum ® Group
2 -

دست
راست نگاره به سوی آسمان دراز شده است که این اشاره به ستایش "دادار هستی
اورمزد" خدای واحد ایرانیان دارد که زرتشت در 4000 سال پیش آنرا به جهان
هدیه نمود .

HydroForum ® Group
3 -

چنبره
ای ( حلقه ای ) دردست چپ نگاره وجود دارد که نشان از عهد و پیمانی است که
بین انسان و اهورامزدا بسته میشود و انسان باید خدای واحد را ستایش کند و
همیشه در همه امور وی را ناظر بر کارهای خود بداند . مورخین حلقه های
ازدواجی که بین جوانان رد و بدل می شود را برگرفته شده از همین چنبره
میدانند و آنرا یک سنت ایرانی میدانند که به جهان صادر شده است . زیرا زن
و شوهر نیز با دادن چنبره ( حلقه ) به یکدیگر پیمانی را با هم امضا نموده
اند که همیشه به یکدیگر وفادار بمانند .

HydroForum ® Group
4 -

بالهای
کشیده شده در دو طرف نگاره اشاره به تندیس پرواز به سوی پیشرفت و ترقی در
میان انسانهاست و در نهایت امر رسیدن به اورمزد دادار هستی خدای واحد
ایرانیان است .

HydroForum ® Group
5 -

سه
قسمتی که روی بالها به صورت طبقه بندی شده قرار گرفته است اشاره به سه
دستور جاودانه پیر خرد و دانش جهان "اشو زرتشت" دارد . که بی شک میتوان
گفت تا میلیون سال دیگر تا جهان در جهان باقی باشد این سه فرمان پابرجاست
و همیشه الگو و راهنمای مردمان جهان است . این سه فرمان که روی بالهای
فروهر نقش بسته شده همان کردار نیک - گفتار نیک - پندار نیک ایرانیان است .

HydroForum ® Group
6 -

در
میان کمر پیرمرد ایرانی یک چنبره ( حلقه ) بزرگ قرار گرفته شده است که
اشاره به " دایره روزگار" و جهان هستی دارد که انسان در این میان قرار
گرفته است و مردمان موظف شده اند در میان این چنبره روزگار روشی را برای
زندگی برگزینند که پس از مرگ روحشان شاد و قرین رحمت و آمرزش الهی قرار
بگیرد .

HydroForum ® Group
7 -

دو
رشته از چنبره ( حلقه ) به پایین آویزان شده است که نشان از دو عنصر
باستانی ایران دارد . یکی سوی راست و دیگری سوی چپ . نخست " سپنته مینو"
که همان نیروی الهی اهورامزدا است و دیگری "انگره مینو" که نشان از نیروی
شر و اهریمنی است . انسان در میان دو نیروی خیر و شر قرار گرفته است که با
کوچکترین لرزشی به تباهی کشیده می شود و نابود خواهد شد . پس اگر از کردار
نیک - گفتار نیک - پندار نیک پیروی کند همیشه نیروی سپنته مینو در کنار وی
خواهد بود و او به کمال خواهد رسید و هم در این دنیا نیک زندگی خواهد کرد
و هم در دنیای پسین روحش شاد و آمرزیده خواهد بود .

HydroForum ® Group
8 -

انتهای
لباس پیرمرد سالخورده باستانی ایران که قدمتی بیش از 4000 سال دارد به
صورت سه طبقه بنا گذاشته شده است که اشاره به کردار نیک - گفتار نیک -
پندار نیک دارد . پس تنها و زیباترین راه و روش نیک زندگی کردن و به کمال
رسیدن از دید اشو زرتشت همین سه فرمان است . که دیده می شود امروز جهان
تنها راه و روش انسان بودن را که همان پندارهای زرتشت بوده است را برای
خود برگزیده است و خرافات و عقاید پوچ را به دور ریخته است .

این تنها گوشه ای از آثار نیاکان گرامی ماست که امروز وظیفه ماست از آن پاسداری کنیم

.
به امید روزی که ایرانی به هویت ملی خویش بازگردد . اینجا تنها این آرزوی
داریوش بزرگ که در سنگ نبشته های خود به جای گذاشته است به حقیقت می
پیوندد


عاشق

اگــر مانده بودی...


اگــر مانده بودی تو را تا به عرش خدا میرساندم

اگــر مانده بودی تو را تا دل قصه ها میکشاندم

.

مــانده بودی اگر نازنینم ، زندگی رنگ و بوی دگر داشت

ایــن شب سرد و غمگین ، با وجود تو رنگ سحر داشت

.

با تو این مرغک پر شکسته ، مانده بودی اگر بال و پر داشت

با تو بیمی نبودش زطــوفان ، مــانده بودی اگر هــمــسفر داشت

.

با تو و عشق تو زنده بودم ، بعد تو من خودم هم نبودم

بهترین شعر هستی رو با تو ، مانده بودی اگر می سرودم

.

خرمنم را به آتش کشیدی ، سوختم من ندیدی ندیدی

مرگ دل آرزویت اگر بود ، مانده بودی اگر میشنیدی

.

با تو دریا پر از دیدنی بود ، شب ستاره گلی چیدنی بود

خاک تن شسته در موج باران ، در کنار تو بوسیدنی بود

.

بعد تو خشم دریا و ساحل ، بعد تو پای من مانده در گل

مانده بودی اگر موج دریا ، تا ابد هم پر از دیدنی بود

.

اگر مانده بودی ، اگر مانده بودی ...